فیلم فریدا

جولی تایمور، فیلم فریدا(Frida) را با اقتباس از رمان "فریدا:زندگی‌نامه‌ای از فریدا کالو" در سال 2002 ساخت. سلما هایک برای بازی در این نقش، نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین هنرپیشهٔ نقش اول زن شد و موسیقی فیلم و چهره‌ پردازی آن جوایز اسکار سال 2002 را به دست آوردند.

فریدا کالو، نقاش مکزیکی سورئالیست، با وجود اینکه در جوانی دچار سانحه ای وحشتناک می شود و تا پایان عمر با آن دست و پنجه نرم می کند، در بستر بیماری به کمک پدرش نقاشی را می آموزد.

بیننده ای که بدون هیچ پیش زمینه ی و تاریخی، که کمتر با دنیای هنر و حتی مبارزه آشنایی دارد و نام فریدا نامی آشنا برای او نیست، به تماشای این فیلم می نشیند، ناخودآگاه فیلم را در دسته آثار بیوگرافی و درام قرار می دهد.

اما در طی مشاهده متناوب سکانس های فیلم، به تفاوت آن پی می برد. تفاوتی نه در نحوه پردازش که در شخصیت خاص و متفاوت کاراکتر اصلی فیلم یعنی فریدا کالو یافت می شود.

دو عامل در این فیلم بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد:

1- پدر هنرمند فریدا: به دلیل اینکه دختر زیبایش توانایی حرکت کردن را از دست داده بود، آینه ای بالای سر او- روی سقف- نصب می کند و فریدا اولین اثرش را که تصویر خودش بود، به تابلومی کشد. و پس از آن تقریبا تمام آثار فریدا بازتابی از خودش روی بوم است.

2-استقلال عاطفی فریدا: در طول فیلم بیننده به تفاوت شخصیت فریدا با دیگر ن آشنا می شود. زنی مستقل، با اراده، حساس و خستگی ناپذیر. زنی متّکی به خود که این مستقل بودن، در دیالوگ تاثیر گذارش هنگام مواجهه با همدردی پدر، پس از طی مراحل سخت بعد از حادثه تصادف و درحالی که با چوب زیر بغل به سختی حرکت می کند، کاملاً بی نظیر است :

"بذار یک چلاق متّکی به خودم باشم!"

استقلال که یکی از رکن های اصلی آزادی و رهایی زن در نظام مردسالارانه و استثمار سیستم حاکمه است، یکی از صفات اصلی شخصیت فریدا است. گرچه گاهی او نیز همچون باقی ن دچار احساسات و حساسیت های خاص نه خود می شود، اما در نهایت به خاطر همین اراده و استقلال، توانایی این را دارد که میان دنیای شخصی خود و دنیای رنگارنگ و پر از نِ همسر نقاشش تمایز قائل شده، و تلاش می کند این رفت و آمد های گاه و بی گاه و تنوع طلبانه به حریم دونفره شان کشیده نشود.

مهم نیست فریدا را بشناسی یا نه، مهم این است که بعد از تماشای این فیلم او را که کمتر به زندگی آن توجه شده، خواهی شناخت. زنی که زندگیش با مبارزات انقلابیون مکزیک و روسیه، تروتسکیسم و استالینیسم و سوسیالیسم گره خورده و در کنار آن هنر بخش جدایی ناپدیر از زندگی اوست.

برای تماشای این فیلم، ذهن و قلبتان را از تعصب ها و باورهای خود خالی کنید و صرفا تماشا کنید. در سکانس های فیلم همجنس گرا بودن را یک تمایل آزاد و طبیعی و حق هر انسانی معرفی می کند، مرزهای روابط جنسی که همیشه یکی از تابوهای اجتماعی و اخلاقی به شمار می رفته، اینجا توسط فریدا شکسته می شود.

ازنظر او یک رابطه آزاد انسانی است. تمایلات همجنس گرایی به صورت بی پروا از زندگی عاطفی و جنسی فریدا به تصویر کشیده می شود. تمایلاتی که فریدا کالو نه آن را عار و نه غیر متعارف می شمارد و این اوج رهایی از گیر و دارهای اخلاقی تولید شده جوامع طبقاتی است.

انسان ها می توانند به یکدیگر عشق بورزند حتی به همجنس خود، بدون هیچ گونه احساس گناه و سرخوردگی. این مسئله که رابطه جنسی فقط در مرزهای اصول تعریف شده که برای شرکای غیر همجنس قابل توجیه است، در زندگی فریدا هیچ مفهومی ندارد. مسئله ای که همچنان در جوامع مختلف پدیده ای ناپسند و غیر معمول عنوان می یابد.

من تا به الان شانس مطالعه رمان فریدا را نداشته ام، با این حال فیلم آن را ماهانه چندین بار با اشتیاق میبینم. اگر کتاب فریدا را اول بخوانید و بعد فیلم را ببینید، مضمون و مقصود فیلم را می توانید بهتر درک کنید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها